پيامبر اسلام در چهل سالگي به مقام شامخ نبوت برگزيده شد و قرآن در بيست و سه سال به مناسبت رويدادهاي مختلف بر قلب مبارك وي فرود آمد. در اين مدت، صحابه به سفارش آن حضرت در نگهداري آيات الهي مي كوشيدند. آنها آيات الهي را بر پوست و استخوان هاي شانه و دنده حيوانات، چوب هاي درخت خرما، سنگ هاي سفيد پهن، كاغذ و پارچه مي نگاشتند (التمهيد، ج 1، ص 281) و براي برخورداري از پاداش معنوي بهخاطر مي سپردند. حفظ آيات الاهي نخستين گام در راه نگاهباني از قرآن به شمار مي آمد، زيرا از يك سو خط آن روز كوفي بود و به سبب نداشتن نقطه و اعراب به شكل هاي مختلف خوانده مي شد؛ و از سوي ديگر، تقريباً همه مردم بي سواد بودند و تنها با حفظ قرآن مي توانستند عشق خود به كتاب خداوند را آشكار سازند.
اصطلاح حافظ در صدر اسلام
واژه «حفظ» در زبان عرب در دو معنا به كار رفته است:
الف: نگهداري و نگهباني؛ ب: به خاطر سپردن ( المصباح المنير، ج 1، ص 142)
در قرآن مجيد، اين واژه و مشتقات آن تنها در معناي اول به كار رفته است. «حافظ» اسم فاعل است و در اصطلاح علوم قرآني، به كسي مي گويند كه همه قرآن را با تجويد و ترتيل و به كار بردن قرائت قابل قبول قرآن شناسان به خاطر سپرده باشد. همچنين به كسي كه بر سنن رسول اكرم (صلي اللّه عليه و آله) احاطه داشته، موارد اتفاق و اختلاف آن را بداند و به احوال راويان و طبقات مشايخ آگاهي كامل داشته باشد، حافظ ميگويند. (دائرة المعارف تشيع، ج 6، ص 385 ) برخي تعداد آن را نيز معين كرده اند و گفته اند بايد فرد صدهزار حديث با سند از حفظ باشد تا اين واژه بر او اطلاق شود. (همان، ج 7، ص 471) در صدر اسلام به خاطر سپارندگان قرآن را «حافظ» نمي خواندند و با واژه هايي چون «جمّاع القرآن»، «قرّاء القرآن»، «حَمَلة القرآن» . «الماهر في القرآن» از آنان ياد ميكردند. (همان،ج 6، ص 385)
واژه حافظ پس از قرن اول يا نيمه دوم قرن هجري در اين معنا به كار گرفته شد. علامه عسگري در صفحهي 132 جلد اول كتاب ارزشمند «القرآن الكريم و روايات المدرستين» مي نويسد: واژه حافظ پس از قرن اول به كار رفته است؛ ولي دائرة المعارف تشيع زمان به كارگيري اين واژه در معناي اصطلاحي را بعد از نيمه دوم قرن دوم هجري مي داند. نگارنده نظر اول را به واقع نزديك تر مي بيند؛ زيرا در دو روايت از امام صادق (عليه السلام) واژه هاي الحافظ للقرآن (بحار، ج 59، ص 171) و حافظ القرآن (بحار، ج 92، ص 22) به كار رفته است. امام صادق (عليه السلام) در سال 83 هجري ديده به جهان گشود؛ بنابراين واژه حافظ قرآن تقريباً بعد از قرن اول هجري به تدريج در معناي اصطلاحي استعمال شده است. يادآوري مي شود كه واژه «حافظ» در متون ادبي و منابع تاريخي بعد از نيمه دوم هجري به كار رفته است. (دائرة المعارف تشيع، ج 6، ص 386)
البته واژه ها و تركيب هاي ياد شده در سراسر روزگار پيامبر اسلام (صلي اللّه عليه و آله) به معناي كسي كه همه متن قرآن را به خاطر سپرده، نبوده و پس از رحلت رسول اكرم (صلي اللّه عليه و آله) چنين معنايي يافته است. در زمان آن حضرت، از حافظ بخشي از كتاب خدا نيز با اين عبارت ها ياد مي كردند. (همان )
اولين حافظ قرآن
حفظ آيات الهي، از نخستين روزهاي نزول وحي آغاز شد. پيامبر اسلام(صلي اللّه عليه و آله) نخستين حافظ قرآن به شمار مي رفت و براي فرا گرفتن و حفظ آن بسيار مي كوشيد. آن حضرت همراه پيك وحي زبانش را حركت مي داد و شتاب مي كرد تا آنچه مي شنود فراموش نكند.
مرحوم طبرسي در شأن نزول آيه «لا تُحَرِّكْ بِهِ لِسانَكَ لِتَعْجَلَ بِهِ إِنَّ عَلَيْنا جَمْعَهُ وَ قُرْآنَهُ.،»( قيامت، 16 - 17) (اي رسول ما) در حال وحي، شتابان زبان به قرائت قرآن نگشاي كه ما خود آن را جمع كرده، (در سينه ات) نگاه مي داريم و بر تو مي خوانيم. از ابن عباس چنين نقل مي كند: پيامبر اكرم (صلي اللّه عليه و آله) به سبب عشق شديدي كه به دريافت و حفظ قرآن داشت هنگامي كه پيك وحي آيات را بر او مي خواند، همراه وي زبانش را حركت مي داد و شتاب مي ورزيد تا آنچه مي شنود فراموش نكند. خداوند او را از اين كار بازداشت و فرمود: ما آن را برايت جمع مي كنيم. (مجمع البيان، ج 10، ص 197) حضرت براي اطمينان كامل از محفوظات خويش آن ها را بر فرشته وحي عرضه مي كرد. در روايات متعدد چنان مي خوانيم كه پيامبر اسلام ـ صلي اللّه عليه و آله ـ در ماه رمضان هر سال قرآن را، تا آن جا كه نازل شده بود، با جبرئيل مقابله و تكرار مي كرد؛ و در واپسين سال زندگي اش، برخلاف گذشته، اين مقابله و تكرار را دو بار به انجام رساند. (الطبقات الكبير، ج 2، ص 195)
اهتمام صحابه به حفظ قرآن
پيامبر اسلام(صلي اللّه عليه و آله) در نماز و هر فرصتي كه پيش ميآمد قرآن را با صداي بلند مي خواند و صحابه نيز همراه وي به فراگيري و حفظ آن مي پرداختند.
وقتي صحابه آيه يا سوره اي را از رسول خدا مي شنيدند، چندين بار به حضرت مراجعه كرده، آنچه به خاطر سپرده بودند بر وي عرضه مي داشتند تا كيفيت حفظ را تأييد و تقرير كند. (مجمع البيان، ج 1، ص 43؛ تاريخ قرآن، ص 227)
به تدريج اهتمام برخي از صحابه در به خاطر سپردن آيات چنان فزوني يافت كه گروهي به حافظ و قاري قرآن شهرت يافتند.( مقدمهاي بر تاريخ قراءات قرآن كريم ترجمه دكتر سيّد محمد باقر حجتي، ص 26) سيوطي در اين زمينه مي نويسد: چند تن از صحابه، كه به تعليم قرائت قرآن و حفظ آن شهرت داشتند، عبارتند از: علي (عليه السلام) ، عثمان، ابيّ بن كعب، زيد بن ثابت، ابوالدرداء، عبدالله بن مسعود و ابوموسي اشعري. (الاتقان، ج 1، نوع 20، ص 251)
در اين عصر، زنان نيز پا به پاي مردان در عرصه قرائت و حفظ قرآن كريم مي كوشيدند؛ چنان كه نام هاي برخي زنان پيامبر اسلام (صلي اللّه عليه و آله) چون عائشه، ام سلمه و حفصه و نيز ام ورقه بنت عبدالله بن حارث در ميان طبقات قاريان و حافظان به چشم ميخورد. (التفسير المنير، ج 1، ص 20)
قرآني كه اكنون در اختيار ما است، در پرتو فداكاري و تلاش صحابه در نگهداري آيات چنين كامل مانده است. عبادة بن صامت مي گويد: پيامبر(صلي اللّه عليه و آله) هر مرد مهاجر را به يكي از ما مي سپرد، تا به وي قرآن بياموزيم. در مسجد پيامبر (صلي اللّه عليه و آله) صداي تلاوت قرآن چنان بلند بود كه حضرت دستور داد صداها را پايين آورند تا موجب اشتباه نگردد. (البيان، آيتالله خويي، ص 274) گاه اهتمام در حفظ قرآن چنان بالا مي گرفت كه براي اسقاط و ثبت يك حرف ميان صحابه نزاع و درگيري پيش مي آمد. در جمع عثماني (جمع دوم) مي خواستند آيهي «وَ الَّذِينَ يَكْنِزُونَ الذَّهَبَ وَ الْفِضَّة») (توبه،34) را بدون «واو» در مصحف ثبت كنند. صحابه مانع شدند و أبيّ بن كعب سوگند ياد كرد اگر «واو» را اسقاط كنند، شمشير مي كشد و با آنان مي جنگد. سرانجام «واو» را ثبت كردند. (درّ المنثور، ج 4، ص 179) در زمان خلافت خليفه دوم روزي خليفه «... وَ الَّذِينَ اتَّبَعُوهُمْ بِإِحْسانٍ» (توبه،100) را بدون «واو» عطف خواند. صحابه به رويارويي با وي پرداختند و او ناگزير آيه را با «واو» تلاوت كرد. (درّ المنثور، ج 4، ص 268)
شمار حافظان قرآن در عصر رسول خدا(صلي اللّه عليه و آله)
در زمان رسول خدا، حافظان قرآن بسيار بودند. شمار دقيق اين افراد در جايي ثبت نشده است؛ ولي نام برخي از آنان درمنابع تاريخي ديده مي شود. بر اساس نقل تاريخ نگاران، در جنگ بئر مؤنه حدود هفتاد تن و در جنگ يمامه نيز همين تعداد حافظ قرآن به شهادت رسيدند، نام گروهي از حافظان صدر اسلام چنين است:
الف: حافظان مهاجر
علي (عليه السلام )، ابوبكر، عمر، عثمان، طلحة بن عبيدالله، سعد بن ابي وقاص، عبدالله بن مسعود، حذيفة بن يمان، سالم مولي ابي حذيفه، ابوهريره، عبدالله بن سائب، عبدالله بن عباس، عبدالله بن عمر، عبدالله بن عمرو بن عاص، عبدالله بن زبير، تميم بن اوس، عقبة بن عامر، عمرو بن عاص و ابوموسي اشعري.
ب: حافظان انصار
ابيّ بن كعب، معاذ بن جبل، ابوحليم معاذ، زيد بن ثابت، سعد بن عبيد، مجمّع بن جاريّة، انس بن مالك، ابوزيد بن قيس بن السكن، عبادة بن صامت، ابوايّوب، ابوالدرداء، فضالة بن عبيد و مسلمة بن مخلد.
ج: حافظان زن
عائشه، حفصه، امسلمة و ام ورقه.
د: حافظان مشهور عصر نبوي
علي ( عليه السلام)، ابي بن كعب، ابوالدرداء، معاذ بن جبل، زيد بن ثابت، عبدالله بن مسعود، عثمان و ابوموسي اشعري در شمار حافظان مشهور روزگار رسول خدا ـ صلي اللّه عليه و آله ـ جاي داشتند. (التفسير المنير، ج 1، ص 20 و تاريخ قرآن، ص 254)
ناگفته پيداست كه در اين بخش تنها نام هاي حافظان كل قرآن مجيد ثبت شده است؛ زيرا در آن عصر شمار كساني كه سوره يا آياتي از قرآن را به خاطر نسپرده باشند، بسيار اندك بود. (البيان، آيتالله خويي، ص 254)
قدرت حافظه عرب
حافظه قوي و حفظ سريع مطالب، نعمتي الهي است كه عرب عصر جاهليت از آن برخوردار بود. عرب آن روزگار در تيزهوشي، حافظه، صفاي طبع و سرعت انتقال ضرب المثل بود؛ زيرا آنان به شعر و قبيله خود عشق مي ورزيدند و قصيده هاي بلند و سلسله نسب هاي طولاني خود را حفظ مي كردند. سرعت حفظ و قدرت ذهن از ويژگي هاي بارز آنان شمرده مي شد. روايات تاريخي و حتي افسانه هاي بازمانده از آن روزگار نيز بر اين امر تأكيد دارد؛ سرعت حفظ و قدرت حافظه در عرب چنان بود كه مي گويند: سينه هاشان انجيل هايشان بود، ذهن هاشان دفتر نسب و تاريخ و حافظه شان ديوان شعر و افتخارات. قرآن با نيروي بيانش آنان را شگفت زده ساخت. آن ها در برابر آيات الهي حيران شده، سرانجام دل را از غير كندند و به قرآن پيوستند. (تاريخ قرآن، ص 236)