مثال هایی از وقف مجوز لوجه
«اُولَئِکَ عَلَی هُدیً مِنْ رَبِّهِمْ* وَ اُولَئِکَ هُمُ الْمُفْلِحُونَ» . (بقره(۲) آیه ۵).
«خَتَمَ اللهُ عَلَی قُلُوبِهِمْ وَ عَلَی سَمْعِهِمْ* وَ عَلَی اَبْصَارِهِمْ غِشَاوَهٌ وَ لَهُمْ عَذَابٌ عَظِیمٌ» . (همان، آیه ۷).
«فِی قُلُوبِهِمْ مَرَضُ فَزَادَهُمُ اللهُ مَرَضاً* وَ لَهُمْ عَذَابٌ اَلِیمٌ» . (همان، آیه ۱۰).
«یَعْلَمُ مَا بَیْنَ اَیْدِیهِمْ وَ مَا خَلْفَهُمْ* وَ لاَ یُحیِطُونَ بِشَئٍْ مِنْ عِلْمِهِ» . (همان، آیه ۲۵۵).
«لاَ اِکْرَاهَ فِی الِّدینِ* قَدْ تَبَیَّنَ الرُّشْدُ مِنَ الْغَیِّ» . (همان، آیه ۲۵۶).
«فَاِنْ اَسْلَمُوا فَقَدِ اهْتَدَواْ* وَ اِنْ تَوَلَّوْا فَاِنَّمَا عَلَیْکَ الْبَلاَغُ» . (آل عمران(۳) آیه ۲۰).
«وَ اعْبُدُوا اللهَ وَ لاَ تُشْرِکُوا بِهِ شَیْئاً* وَ بِالْوَالِدَیْنِ اِحْسَاناً» .(نساء (۴) آیه ۳۶).
«قَالَ عَذَابِی اُصِیبُ بِهِ مَنْ اَشَاءُ* وَ رَحْمَتِی وَسِعَتْ کُلَّ شَئٍْ» . (اعراف(۷) لایه ۱۵۶).
«اِنَّ فِی ذَلِکَ لایَهً* وَ مَا کَانَ اَکْثَرُ هُمْ مُؤْمِنِینَ» . (شعراء (۲۶) آیه ۱۷۴).
«وَ مَا اَسْئَلُکُمْ عَلَیْهِ مِنْ اَجْرٍ* اِنْ اَجْرِیَ اِلاَّ عَلَی رَبِّ الْعَالَمِینَ» . (همان، آیه ۱۴۵).
«وَ اَسِرُّوا قَوْلَکُمْ اَوِاجْهَرُوا بِهِ* اِنَّهُ عَلِیمٌ بِذَاتِ الصُّدُورِ» . (ملک (۶۷) آیه ۱۳).
همان طور که از مثال ها ملاحظه می شود، بین دو قسمت عبارت، در هیچ کدام از موارد فوق، رابطه اعرابی ندارد، یعنی عامل اعراب یک قسمت از عبارت، در قسمت دیگر نیست؛ پس هیچ کدام از موارد فوق، وقف حسن نیستند، بلکه همگی از نوع وقف کافی هستند؛ بنابراین، وقف جایز و مجوز، هر دو از مصادیق وقف کافی هستند.
فرقی که بین این دو وجود دارد، این است که پیوستگی دو عبارت در وقف مجوز، از نظر لفظی و معنوی، بیش تر از وقف جایز است، به طوری که بیش تر اقتضای وصل دارد، اما در وقف جایز، ارتباط به گونه ای است که وقف و وصل آن مساوی است.
وقف المرخَّصُ لِلضَّرُوره
وقف «اَلْمُرَخَّصُ لِلضَّرُورهَ» ، آن است که عبارت ما بعد، از قبلش بی نیاز نیست، ولی به علت قطع نفس و طولانی بودن کلام، می توان وقف کرد. در این جا لزومی ندارد که قاری دوباره به ما قبلش برگردد، زیرا[هم جمله موقوف علیها و هم ] جمله ما بعدش، دارای معنا و مفهومی است [که مقصود و منظور از آیه است].
برخی این وقف را نیز از مصادیق وقف حسن دانسته اند که به نظر می رسد منحصر کردن آن در وقف حسن، صحیح نیست. از مواردی که برای این وقف ذکر شده، کاملاً مشهود است که این نوع وقف نیز بیش تر از مصادیق وقف کافی است و گاهی نیز از مصادیق وقف حسن است.
مثال هایی از وقف المرخَّصُ لِلضَّرُورَه
«اَلَّذِی جَعَلَ لَکُمُ الاَرْضَ فِرَاشاً وَ السَّمَاءَ بِنَاءً* وَ اَنْزَلَ مِنَ السَّمَاءِ مَاءً» . (بقره(۲) آیه ۲۲).
[در این مثال ملاحظه می کنیم که] گر چه«وَ اَنْزَلَ» بی نیاز از سیاق کلام نیست، برای این که فاعلش ضمیری است که مرجع آن در قسمت قبلی است، ولی خود، جمله ای معنا دار است.
وقف بر هر یک از فواصل سوره مؤمنون،
از آیه اول: «قَدْ اَفْلَحَ الْمُؤْمِنُونَ» تا آیه ۱۱: «اَلَّذِینَ یَرِثُونَ الْفِرْدَوْسَ هُمْ فِیَها خَالِدُونَ.»
وقف بر هر یک از فواصل سوره ص،
از آیه اول: «ص وَالْقُرْآنِ ذِی الذِّکْرِ» تا آیه ۱۴: «اِنْ کُلٌّ اِلاَّ کَذَّبَ الرُّسُلَ فَحَقَّ عِقَاب.»
وقف بر هر یک از فواصل سوره شمس،
از آیه اول: «وَ الشَّمْسِ وَ ضُحَیهَا» تا آیه ۹: «قَدْ اَفْلَحَ مَنْ زَکَّیهَا.»
وقف بر هر یک از فواصل سوره تکویر،
از آیه اول: «اِذَا الشَّمْسُ کُوِّرَتْ» تا آیه ۱۴: «عَلِمَتْ نَفْسُ مَا اَحْضَرَتْ.»
وقف بر هر یک از فواصل سوره های کافرون و اخلاص، علی رغم این که هر یک از آیات آن، مقول قول است.
همان طور که ملاحظه می کنیم، گر چه بعضی از موارد وقف مرخَّص از نوع حسن است، مانند: وقف بر فواصل سوره های کافرون و اخلاص، زیرا آن ها مقول هستند و محلاً منصوب هستند وعامل نصب آن ها، فعل «قُل» در آیه اول این سوره هاست، اما در بسیاری از موارد دیگر، از نوع وقف کافی است.